به دمی در اویختن و به بادی گریختن

پیشنهاد کاربران

: این بیت اشارت است به قصه ای که گویند یکی از بزرگان موسیجه مرده ای دید دمی بر او دمید مرده زنده شد و پریدن گرفت مردم بدو معتقد شدند و بر وی هجوم آوردند از تزاحم خلق به تنگ آمد تیز دان بر میان هر دو ران خود بسته به امامت ایستاد. در حین رکوع آوازی کرد که خلق باد تصور کرده در رفتند الا یک کس که ترک اقتدا نکرد و و یک پا بیرون و یک پا درون مسجد مانده برگشت و اقتدا نمود. آن بزرگ گفت سبحان الله خلق بدمی در می آمیزندو به بادی می گریزند.
...
[مشاهده متن کامل]

( ( به دمی از تو اندر آویزد
پس به بادی هم از تو بگریزد ) ) ( حدیقه، ۵۷۱ )
( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، دکتر محمد شفیع صفاری )

بپرس