به دم امدن

پیشنهاد کاربران

- به دم ( در دم ) آمدن ( رفتن ) ؛ به دنبال رفتن یا آمدن. دنبال کردن. تعقیب نمودن : سواران آسوده تر به دم هزیمتیان رفتند و بسیار پیاده از هر دستی بگرفتند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 467 ) . می گفتند هر چند
...
[مشاهده متن کامل]
به دم ما می آیند پیشتر می رویم تا زمستان فرازآید و ضجر شوند و بازگردند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 619 ) . گرگانیان را این خطر نباید نهاد که خداوند به دم ایشان رود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 464 ) . سواران آسوده تر دم هزیمیتان رفتند و بسیار از هر دستی گرفتند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 467 ) . خاصگانش گفتند خصمان زده و کوفته برفتند به گریز، به دم رفتن خطاست. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 447 ) . آن مخاذیل آخر به هزیمت شدند و راه بیابان گرفتند و بکتگین به دم رفت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 447 ) .

بپرس