به دلیل


برابر پارسی: از برای، از روی

پیشنهاد کاربران

به سبب
ما در زبانِ پارسیِ میانه ی تورفانی واژه یِ " وَسناد:vasnād" را به چمِ " به دلیل، به علت، به خاطر" و برابر با " wegen" در زبانِ آلمانی داشته ایم که به واژگانِ " وَشنَ:vašna " ( پارسیِ باستان ) و " وَسنَ:vasna" ( اوستاییِ جوان ) باز می گردد. در زبانِ پارسیِ میانه ی تورفانی که بارتولومه آن را با ( mpT ) نشانه گذاری کرده است، همچنین داشته ایم:
...
[مشاهده متن کامل]

1 - هو وَسناد ( hō vasnād ) = بدین دلیل، به این علت، به همین خاطر = deswegen ( آلمانی )
2 - چی/چه وسناد ( ǰē vasnād ) = به چه علت، به چه دلیل = weswegen ( آلمانی )
3 - وَسناد هو سراوَگ ( vasnād hō srāvag ) = به خاطرِ این سُراینده/خواننده = wegen dieses Saengers
. . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشت:
رویبرگ 220 از بخش " Exkurs" از نبیگ " فرهنگنامه زبانِ ایرانی کهن" ( کریستین بارتولومه )

به دلیل
ناشی
what with
Due to; because of; taking ( something ) into consideration ( used typically to introduce several causes of something )
What with the children being at home and my parents coming to stay, I have too much to do
...
[مشاهده متن کامل]

The Smiths find it difficult to manage financially, what with Mr. Smith losing his job and Mrs. Smith being too ill to work

✍️ by/​in virtue of something
چیزی که باعث به وجود آمدن چیز دیگری شود دلیل و باعث به وجود آمدن آن چیز دیگر است.
زِ
همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر
نهان کِی مانَد آن رازی کزو سازند محفل ها
حافظ
در اثر
در نتیجهٔ . . . . . . . . . .
به جهت . . . . . . . . . . .
به جهت
به رونِ
مثال از رودکی:
خود غمِ دندان به که توانم گفتن؟
زرین گشتم به رونِ سیمینْ دندان
معادل دیگر: از برای
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)