به دست ماندن ؛ باقی ماندن. ذخیره شدن :
اگر روز در خوشه چیدن نشست
که یک جو نماندش ز خرمن به دست.
سعدی.
مکن تکیه بر دستگاهی که هست
که باشد که نعمت نماندبه دست.
سعدی.
اگر روز در خوشه چیدن نشست
که یک جو نماندش ز خرمن به دست.
سعدی.
مکن تکیه بر دستگاهی که هست
که باشد که نعمت نماندبه دست.
سعدی.