به دست [ کسی ] سپردن ؛ به او دادن. به او تسلیم کردن. دست در اینجا به معنی قبض و تصرف و اختیار و اقتدار است. ( آنندراج ) :
ز دریا و خشک آنچه آورده بود
به دست شه طنجه بسپرده بود.
اسدی.
عشقت به دست طوفان خواهد سپردن ای جان
چون برق زین کشاکش پنداشتی که رستی.
حافظ.
ز دریا و خشک آنچه آورده بود
به دست شه طنجه بسپرده بود.
اسدی.
عشقت به دست طوفان خواهد سپردن ای جان
چون برق زین کشاکش پنداشتی که رستی.
حافظ.