به دست امدن یا واقعیت یافتن
جدول کلمات
تحقق
پیشنهاد کاربران
در دست آمدن ؛ به دست آمدن :
چو می بینم کنون زلفت مرا بست
تو در دست آمدی من رفتم از دست.
نظامی.
نیامد شیشه ای از سنگ در دست
که باز آن شیشه را هم سنگ نشکست.
نظامی.
چو می بینم کنون زلفت مرا بست
تو در دست آمدی من رفتم از دست.
نظامی.
نیامد شیشه ای از سنگ در دست
که باز آن شیشه را هم سنگ نشکست.
نظامی.
دستیاب گردیدن ؛ حاصل شدن. ( ناظم الاطباء ) : جواب بجز نفاق چیزی دست یاب نگردید. ( مجمل التواریخ گلستانه ) .