به درد سر افتادن

واژه نامه بختیاریکا

دَلِهِستِن

فارسی به عربی

اِرتباک

پیشنهاد کاربران

Go to a lot of trouble
land somebody in trouble/hospital/court etc
to cause someone to have serious problems or be in a difficult situation
گرفتار و دچار شدن به وضعیتی بد و نامطلوب
get one’s cock caught in the zipper ( v. )
به دردسر افتادن: [عامیانه، کنایه ] با مشکلی روبرو شدن، به مخمصه ای گرفتار شدن.
به تعب افتادن ؛ در رنج واقع شدن. ( یادداشت مؤلف ) .

بپرس