Go to a lot of troubleland somebody in trouble/hospital/court etcto cause someone to have serious problems or be in a difficult situationگرفتار و دچار شدن به وضعیتی بد و نامطلوبget one’s cock caught in the zipper ( v. )به دردسر افتادن: [عامیانه، کنایه ] با مشکلی روبرو شدن، به مخمصه ای گرفتار شدن.به تعب افتادن ؛ در رنج واقع شدن. ( یادداشت مؤلف ) .+ عکس و لینک