به دام اوردن

پیشنهاد کاربران

به دام آوردن ؛ در دام افکندن. گرفتار دام ساختن :
هزبری که آورده بودی به دام
رها کردی از دست و شد کار خام.
فردوسی.
شوم یک بیک شان بدام آورم
گر آیین شمشیر و نام آورم.
فردوسی.
چنین داد پاسخ که او را بدام
...
[مشاهده متن کامل]

نیارد مگر مردم زشت نام.
فردوسی.
کزاینسان سر شیری آری بدام
نه گرشاسب کرد این نریمان نه سام.
فردوسی.
سوار جهان پور دستان سام
ببازی سر اندرنیارد بدام.
فردوسی.

بپرس