- بمثابتی ؛ به قدری. بحدی : اتفاق مخالطت افتاد و صدق مودت به مثابتی که قبله ٔ چشمم جمال او بود. ( گلستان ) .
به قدری . . . . . . . . . . . .
چندان که ، چندانکه ، به اندازه ای که ، به آن اندازه که ، به اندازه ای ، آنگونه که ، بدان سان ، بدان سان که ، چندان ، بدانقدر ، بدان حد ، بدان حد که ، بدان مقدار که ، بدان مقدار ، آن مقدار که ، تا آنجا که ، تا بدانجا که