delay (فعل)تاخیر کردن، عقب انداختن، به تاخیر انداختن، به تاخیر افتادن، بتاخیر انداختن، معطل کردن، معوق گذاردنlie over (فعل)به تاخیر افتادن، متمایل بودن
به تأخیر اُفتادَن: دیر کردن، به درنگ / دیر افتادن، به دیرتر انداخته شدن، به درنگ واداشته شدن، به آینده وانهاده شدن+ عکس و لینک