به بیوسی. [ ب ِه ْ ب َ ] ( حامص مرکب ) امیدواری. رجاء واثق. چشم نیکی داشتن. امیدوار به خیر بودن : به بیوسی از جهان دانی که چون آید مرا همچنان کز پارگین امید کردن کوثری.
انوری.
به بیوسی چو گربه چند کنم زآنکه چون سگ ز بد نپرهیزد.
انوری.
فرهنگ فارسی
امیدواری . رجائ واثق . چشم نیکی داشتن . امیدوار به خیر بودن .