به بعد موکول کردن


معنی انگلیسی:
call, delay, pigeonhole, postpone, shelve, stay, waive

مترادف ها

put off (فعل)
تاخیر کردن، عقب انداختن، معوق گذاردن، از سر باز کردن، سردواندن، به بعد موکول کردن

shelve (فعل)
کنار گذاردن، به بعد موکول کردن، تاقچه دار کردن، در قفسه گذاردن، قفسه دار کردن، شیب دار کردن یا شدن

پیشنهاد کاربران

بپرس