به بار اوردن


معنی انگلیسی:
bring, cause, result, spell, yield

اصطلاحات و ضرب المثل ها

( به بار آوردن ) معنی اصطلاح -> به بار آوردن
نتیجه دادن؛ باعث شدن
مثال:
سیل آن سال خسارت زیادی به بار آورد.

پیشنهاد کاربران

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد - نهال دشمنی بر کن که رنج بی شمار آرد ( حافظ )
به بار آوردن:
1 - حاصل کردن، بدست آوردن، به نتیجه رساندن
2 - میوه دادن ، ثمر دادن
3 - موجب شدن، باعث گشتن، سبب شدن، ایجاب کردن
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: خشم و عصبانیت پشیمانی به بار می آورد
آفت زیان به بار می آورد
سهل انگاری داود خسارت به بار آورد.
درخت دوستی ، کام دل به بار آورد. ( درخت دوستی میوه کامیابی و خوشدلی را حاصل می نماید )

بار: میوه.
این کار گرفتاری به بار می آورد: این کار نتیجه و میوه اش گرفتاری است.
به بارآوردن: نتیجه دادن، مستلزم چیزی بودن، باعث چیزی بودن.
پارسی را پاس بداریم.
سبب شدن ، باعی شدن
bring about

بپرس