ما در زبانِ پارسیِ میانه ی تورفانی واژه یِ " وَسناد:vasnād" را به چمِ " به دلیل، به علت، به خاطر" و برابر با " wegen" در زبانِ آلمانی داشته ایم که به واژگانِ " وَشنَ:vašna " ( پارسیِ باستان ) و " وَسنَ:vasna" ( اوستاییِ جوان ) باز می گردد. در زبانِ پارسیِ میانه ی تورفانی که بارتولومه آن را با ( mpT ) نشانه گذاری کرده است، همچنین داشته ایم:
... [مشاهده متن کامل]
1 - هو وَسناد ( hō vasnād ) = بدین دلیل، به این علت، به همین خاطر = deswegen ( آلمانی )
2 - چی/چه وسناد ( ǰē vasnād ) = به چه علت، به چه دلیل = weswegen ( آلمانی )
3 - وَسناد هو سراوَگ ( vasnād hō srāvag ) = به خاطرِ این سُراینده/خواننده = wegen dieses Saengers
. . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشت:
رویبرگ 220 از بخش " Exkurs" از نبیگ " فرهنگنامه زبانِ ایرانی کهن" ( کریستین بارتولومه )

... [مشاهده متن کامل]
1 - هو وَسناد ( hō vasnād ) = بدین دلیل، به این علت، به همین خاطر = deswegen ( آلمانی )
2 - چی/چه وسناد ( ǰē vasnād ) = به چه علت، به چه دلیل = weswegen ( آلمانی )
3 - وَسناد هو سراوَگ ( vasnād hō srāvag ) = به خاطرِ این سُراینده/خواننده = wegen dieses Saengers
. . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشت:
رویبرگ 220 از بخش " Exkurs" از نبیگ " فرهنگنامه زبانِ ایرانی کهن" ( کریستین بارتولومه )

از این در ؛ از این جهت :
از این روی بدخواه یوسف بدند
وزاین در همه دشمن وی شدند.
شمسی ( یوسف و زلیخا ) .
جهان به صورت و معنی نهنگ جان شکرست
تو با نهنگ کنی صحبت از چه در باشد؟
امیرفخرالدین دیلمشاه ( از صحاح الفرس ) .
از این روی بدخواه یوسف بدند
وزاین در همه دشمن وی شدند.
شمسی ( یوسف و زلیخا ) .
جهان به صورت و معنی نهنگ جان شکرست
تو با نهنگ کنی صحبت از چه در باشد؟
امیرفخرالدین دیلمشاه ( از صحاح الفرس ) .
این بود که . . . . . . . . . .
از این رو
از آنکه. [ اَ ک ِ ] ( حرف ربط مرکب ) زیرا که. بجهت آنکه. بعلت آنکه : و این بیابان را بیابان کرکسکوه خوانند از آنکه یکی کوهی است خرد اندر مغرب این بیابان که آنرا کرکسکوه خوانند. و این بیابان را بدان کوه بازخوانند. ( حدود العالم ) .
... [مشاهده متن کامل]
بروز کرد نیارم بخانه هیچ مقام
ار آنکه خانه پر از اسپغول جانور است.
بهرامی.
از آن جهت که به علت آن که : ( ایشان ندانند از آن که اندیشه نکنند. ) ( تفسیر ابوالفتوح )
|| ( حرف اضافه ٔ مرکب ) تا : پس بندوی خبر مخالفان بهرام [ چوبینه ] بگفت، که اینک آمده اند بیست هزار مرد، بهواداری تو. پرویز گفت بتو شادترم از آنکه بدین سپاه. ( ترجمه ٔ طبری بلعمی ) .
... [مشاهده متن کامل]
بروز کرد نیارم بخانه هیچ مقام
ار آنکه خانه پر از اسپغول جانور است.
بهرامی.
از آن جهت که به علت آن که : ( ایشان ندانند از آن که اندیشه نکنند. ) ( تفسیر ابوالفتوح )
|| ( حرف اضافه ٔ مرکب ) تا : پس بندوی خبر مخالفان بهرام [ چوبینه ] بگفت، که اینک آمده اند بیست هزار مرد، بهواداری تو. پرویز گفت بتو شادترم از آنکه بدین سپاه. ( ترجمه ٔ طبری بلعمی ) .
از این جهت
بدین سو ، بدینسو
از این نظر