به اوفتاد. [ ب ِه ْ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) به افتاد. تندرستی. صحت. || بهبود. رفاه حال. ( فرهنگ فارسی معین ) : ملامتی که کنندم از آن چه خیزد؟ هیچ اگر بپای تو افتم به اوفتاد منست.حسن دهلوی.