به استثنا


برابر پارسی: بیرون از، به جز، جز این

پیشنهاد کاربران

منهای . . . . . . . . . . . . . . .
فایدهٔ کل، مجموع لذت ها منهای مجموع دردهای تجربه شده توسط همه افرادی است که تحت تأثیر عمل قرار می گیرند. یک عمل زمانی خوب تلقی می شود که این فایده کل را افزایش دهد و زمانی بد که آن را کاهش دهد.
جز از. [ ج ُ اَ ] ( حرف اضافه ٔ مرکب ) به استثنای . غیر از. سوای : اگر تخت یابی وگر تاج و گنج وگر چند پوشیده باشی به رنج سرانجام جای توخاکست و خشت جز از تخم نیکی نبایدت کشت . فردوسی . جز از در مهرت ایچ در نیست . دهخدا. و رجوع به جز شود.
with the exception of somebody/something

بپرس