بنیانی

/bonyAni/

معنی انگلیسی:
basal

مترادف ها

basic (صفت)
اصلی، تهی، اساسی، بنیادی، پایه ای، بنیانی

organic (صفت)
اصلی، حیوانی، ذاتی، اساسی، بنیانی، الی، عضوی، سازمانی، موثر درساختمان اندام، اندام دار، وابسته به شیمی الی، وابسته به موجود الی

fundamental (صفت)
اصلی، اساسی، بنیادی، بنیانی، تشکیل دهنده، واجب

فارسی به عربی

عضوی

پیشنهاد کاربران

بپرس