چون سالها دربارۀ فرهنگ ایران اندیشیدم، بیگمان شدم که چنین فرهنگ شکوهمند جهانگیر، برخاسته از جان و روان و کوشش و توان ایرانیان است . . . پس؛ از آنِ مردمانِ این سرزمین است، نه از آن شهریاران و دیوانیان! ویژه آنکه از هنگام محمود غزنوی که شهریاران انیرانی، بر این سرزمین فرمان رانده اند. همگان – مگر کریم خان زند – با این فرهنگ بیگانه بوده اند، و اگر گاهگاه وزیری دانشمند، چون خواجه نظام الملک و خواجه نصیر توسی، عطاملک جوینی، قائم مقام، امیرکبیر . . . در راستای فرهنگ ایران گام برداشته اند، چنان گام ها را خود برداشته اند، و از سوی فرمانروایان بیگانه با فرهنگ ایرانی پشتیبانی نشده اند! و چون چنین است فرهنگ ایرانی می بایستی با پیروی از فرمان نیاکان ارجمند، و از سوی فرزندان این سرزمین، گسترش یابد. و بسخنی دیگر نبایستی که فرمانروایان را در کار فرهنگ ایران کاری باشد.
... [مشاهده متن کامل]
از سویی دیگر، شکست ها و زخم های بیشمار را که در این یکهزار سال بر پیکر مردم و فرهنگ ایران خورده است، نشاید با زمان کوتاه یک فرمانروا درمان کرد، و یکهزار سال فرود، برای فراز؛ یکهزار سال یا دستکم یکسد سال باید، و چون چنین است، نمی بایستی که برای درمان همۀ دردها، بزمان کوتاه یک فرمانروا، دل بستن . . . که کوشش در این راه، دامنه ای فراخ تر می خواهد!
. . . چون بدین جای رسیدم . . . انقلاب بهمن نیز فرا رسیده بود، و کارها مردمی تر شد و مرا نیز توان آن پیش آمد، که با نوشتن و پراکندن برنامه ای بنام «برنامه بنیاد نیشابور» در سال 1358 کار را در یک اتاق کوچک که دوست مهربانم روانشاد علی اکبر خرمشاهی در دفتر کار خود برای اینکار بمن واگذاشت، آغاز کنم . . . و گنج نپشت ( کتابخانه ) و پژوهشگاه، وانجمن ( جلسه ) همه در همان اتاق بود.
تا آنکه در سال 1368 روانشاد کیخسرو زارع، دفتر کار خودش را – در خیابان جلالیه شمارۀ 10 – روبروی در دانشکدۀ پزشکی بدین کار ویژه کرد، و با گشایشی که رخ داد، انجمن های آموزشی زبان های پهلوی، اوستایی، فارسی باستان، انجمن شاهنامه خوانی و گزارش ( تفسیر ) شاهنامه در بنیاد نیشابور برگزار می شود. وپژوهشگاه و گنج نپشت آن، بویژه با نگرش و دل بستگی فرزندان بنیاد - که همه بگونۀ افتخاری کار میکنند – همواره آمادۀ پذیرفتن پژوهشگران و دانشجویان است، وهمه روزه باز است به جز روزهای جمعه.
... [مشاهده متن کامل]
از سویی دیگر، شکست ها و زخم های بیشمار را که در این یکهزار سال بر پیکر مردم و فرهنگ ایران خورده است، نشاید با زمان کوتاه یک فرمانروا درمان کرد، و یکهزار سال فرود، برای فراز؛ یکهزار سال یا دستکم یکسد سال باید، و چون چنین است، نمی بایستی که برای درمان همۀ دردها، بزمان کوتاه یک فرمانروا، دل بستن . . . که کوشش در این راه، دامنه ای فراخ تر می خواهد!
. . . چون بدین جای رسیدم . . . انقلاب بهمن نیز فرا رسیده بود، و کارها مردمی تر شد و مرا نیز توان آن پیش آمد، که با نوشتن و پراکندن برنامه ای بنام «برنامه بنیاد نیشابور» در سال 1358 کار را در یک اتاق کوچک که دوست مهربانم روانشاد علی اکبر خرمشاهی در دفتر کار خود برای اینکار بمن واگذاشت، آغاز کنم . . . و گنج نپشت ( کتابخانه ) و پژوهشگاه، وانجمن ( جلسه ) همه در همان اتاق بود.
تا آنکه در سال 1368 روانشاد کیخسرو زارع، دفتر کار خودش را – در خیابان جلالیه شمارۀ 10 – روبروی در دانشکدۀ پزشکی بدین کار ویژه کرد، و با گشایشی که رخ داد، انجمن های آموزشی زبان های پهلوی، اوستایی، فارسی باستان، انجمن شاهنامه خوانی و گزارش ( تفسیر ) شاهنامه در بنیاد نیشابور برگزار می شود. وپژوهشگاه و گنج نپشت آن، بویژه با نگرش و دل بستگی فرزندان بنیاد - که همه بگونۀ افتخاری کار میکنند – همواره آمادۀ پذیرفتن پژوهشگران و دانشجویان است، وهمه روزه باز است به جز روزهای جمعه.