بنیاد سنجی

لغت نامه دهخدا

بنیادسنجی. [ ب ُ س َ ] ( حامص مرکب ) ژرف نگری. نکته سنجی. دقت. عاقبت اندیشی :
کسانی که از بازوی چاره سنج
ز بنیادسنجی کشیدند رنج.
امیرخسرو ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

ژرف نگری ٠ نکته سنجی ٠ عاقبت اندیشی ٠ دقت ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس