بنگالی. [ ب ِ/ ب َ ] ( ص نسبی ) منسوب به بنگال. آنچه مربوط به بنگال باشد. ( فرهنگ فارسی معین ). || از مردم بنگال. اهل بنگال. ( فرهنگ فارسی ایضاً ) : یار بنگالیم آخر ز سفر بازآمد عمر بگذشته ز انجام به آغاز آمد.
واله هروی ( از آنندراج ).
|| زبانی که مردم بنگال بدان تکلم کنند و آن آمیخته ای است از هندی ، فارسی و عربی. ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به بنگال . ۱ - آنچه مربوط به بنگال باشد . ۲ - از مردم بنگال اهل بنگال ۳ - زبانی که مردم بنگال بدان تکلم کنند و آن آمیخته ایست از هندی فارس و عربی .
فرهنگ عمید
۱. از مردم بنگال. ۲. (اسم ) زبانی از شاخۀ زبان های هندوایرانی که مخلوطی از هندی، فارسی، و عربی است و در بنگال رایج است. ۳. مربوط به بنگال: برنج بنگالی.