بنچه


معنی انگلیسی:
radicle, tax

لغت نامه دهخدا

بنچه. [ ب ُ چ َ / چ ِ ] ( اِ ) بنچاق :
نه نرد و نه تخت نرد پیش ما
نه محضر و نه قباله و بنچه.
منوچهری.
و رجوع به بنجه شود.
|| جمعی باشند مر اصناف و رعیت را. ( انجمن آرای ناصری ) ( برهان ). || پیشانی بود بزبان ماوراءالنهر. و بنچه بند؛ پیشانی بند بود. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
به تیغ طره ببرّد ز بنچه خاتون
بگرز پست کند تاج بر سر چیپال.
منجیک ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمعی که بر اصناف حرف و صنعت و رعیت بندند و مالیات و بدهی آنها.

گویش مازنی

/ban che/ یک دسته ی کوچک کاغذ یا اسکناس

پیشنهاد کاربران

بپرس