بنود

لغت نامه دهخدا

بنود. [ ب ُ ] ( ع اِ ) ج ِ بند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) : انتقام خشم از چشم زخم گذشته بر اجابت باعث آمد به احتشاد جنود و عقد بنود. ( جهانگشای جوینی ). رجوع به بند شود.

فرهنگ فارسی

جمع بند
جمع بند .

فرهنگ عمید

= بند١

پیشنهاد کاربران

بُنود : جمع بند می باشد.
مثال حقوقی : با اجرای کلیه بنود قطعنامه
( کلیه بندهای قطعنامه )

بپرس