بنوان

لغت نامه دهخدا

بنوان. [ ب َ / ب ُ ] ( اِ مرکب ، ص مرکب ) مرکب از بن + وان.( برهان ) ( حاشیه برهان چ معین ) . نگهدارنده زراعت و نگهبان خرمن. ( برهان ) ( آنندراج ). نگاهبان خرمن. خرمن بان. ( شرفنامه منیری ). سرکار کشت و زراعت. ( ناظم الاطباء ). دشت بان. نگاهبان کشت و خرمن. || نگاهدارنده اسباب و اموال. ( برهان ). نگهبان اموال و اسباب. ( آنندراج ). نگاهدارنده اسباب و اموال. نگهبان. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

نگهبان، خرمن، نگهبان کشتزار
( صفت اسم ) نگاهدارند. اسباب و اموال نگهبان .

فرهنگ معین

(بَ یا بُ ) (ص مر. اِمر. ) نگه دارندة زراعت ، نگهبان خرمن .
(بُ ) (ص مر. اِمر. ) نگاه دارندة اسباب و اموال ، نگهبان .

فرهنگ عمید

۱. نگهبان خرمن.
۲. نگهبان کشتزار.

جدول کلمات

نگهبان خرمن, نگهبان کشتزار

پیشنهاد کاربران

بپرس