بنمشک

لغت نامه دهخدا

بنمشک. [ ] ( اِ ) بطم. حبةالخضراء. ( یادداشت بخط مؤلف بنقل از نزهةالقلوب ). در حاشیه لغت فرس اسدی چاپ اقبال ص 285، درباره خنجک نوشته : «خنجک درختی است که در کوه بود و آنرا بتازی حبةالخضرا خوانند.» و در مهذب الاسماء حبةالخضراء را که نامهای دیگر عربی آن بطم و ضرو است ، کلنگور ترجمه کرده و این لغت در هیچیک از فرهنگهای فارسی بدست نیامد. با توصیف فوق چنین بنظر میرسد که نام دیگر حبةالخضراء، بنمشک باشد.

پیشنهاد کاربران

بپرس