بنقه

لغت نامه دهخدا

( بنقة ) بنقة. [ ب ِ ن َ ق َ ] ( ع اِ ) خشتک پیراهن یا گریبان آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
بنقه. [ ب َ ق َ ] ( اِ ) نوعی از غله باشد مانند عدس. و قوت و منفعت آنهم مانند عدس است. ( برهان ) ( آنندراج ). غله ای است مانند عدس. ( الفاظ الادویه ). یک نوع غله ای مانند عدس. ( ناظم الاطباء ). دانه ای است که بیشتر بستور دهند و سالهای قحط مردم نیز خورند و سخت مضر باشد. ( یادداشت بخط مؤلف ).

پیشنهاد کاربران

بپرس