بنق

لغت نامه دهخدا

بنق. [ ب َ ] ( ع مص ) پیوند کردن نهال را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || وصل کردن. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

پیوند کردن نهال را . یا وصل کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس