بنظر

لغت نامه دهخدا

بنظر. [ ب ُ ظَ ] ( ع اِ ) تلاق و تندی میان دو لب فرج زن. ( ناظم الاطباء ). فنج. قرن. چوچوله. تندی میان دو لب فرج زن. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) تلاق و تندی میان دو لب فرج زن .
تلاق و تندی میان دو لب فرج زن . فنج . قرن . چوچوله . تندی میان دو لب فرج زن .

پیشنهاد کاربران

سلیم
بنظر: به گمان، در باور
پیش ِ؛ به عقیده ٔ. در نظر. نزد :
سراسر جهان پیش او خوار بود.
فردوسی.
گر خوار شدم پیش بت خویش روا باد
اندی که بر مهتر خود خوار نیم خوار.
عماره.
این عن فلان و قال چنان دان که پیش من
...
[مشاهده متن کامل]

آرایش کراسه و تمثال دفترست.
طیان.
پیشت هنری و دانا گرامی و درم خوار. ( از آفرین موبد موبدان شاهان ساسانی را ) ( از نوروزنامه منسوب به خیام ) .
که پیش اهل دل آب حیات در ظلمات
دعای زنده دلان است در شب تاری.
سعدی.
شکم بنده بسیار بینی خجل
شکم پیش من تنگ بهتر که دل.
سعدی.
چون که آب خوش ندید آن مرغ کور
پیش او کوثر نماید آب شور.
مولوی.
بی تفکر پیش هر داننده هست
آنکه با گردنده گرداننده هست.
مولوی.
دمی پیش دانا به از عالمیست.
؟

بپرس