بنصر. [ ب ِ ص ِ ] ( ع اِ ) انگشتی که میان وسطی و خنصر است. مؤنث است. ج ، بناصر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث ) ( از اقرب الموارد ).انگشت چهارم. ج ، بناصر. ( مهذب الاسماء ). انگشت میانه انگشت کوچک و وسطی. مؤنث آید و بفارسی دوم و بنیام گویند. ج ، بناصر. ( ناظم الاطباء ). انگشت میانه انگشت کوچک و وسطی. انگشت چهارم از جانب شست. کلیک. ج ، بناصر. ( فرهنگ فارسی معین ). || ( اصطلاح موسیقی ) نام قدیم یکی از پرده ها. ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ فارسی
انگشتی که بین انگشت وسطی وانگشت کوچک است ( اسم ) نام قدیم یکی از پرده ها
فرهنگ معین
(بِ ص ِ ) [ ع . ] ( اِ. ) انگشت میانة کوچک و وسطی . ج . بناصر.
فرهنگ عمید
انگشتی که بین انگشت وسطی و کوچک است، انگشت چهارم از طرف شست.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] ریشه کلمه: ب (۲۶۴۹ بار) نصر (۱۴۳ بار)