بنرمی

فرهنگ فارسی

بملایمت بارامی . یا بنرمی جواب دادن . بملایمت پاسخ گفتن : ( خان و مان را لاله بر باد از عتابش میدهد گل بنرمی در صف خوبان جوابش میدهد . ) ( وال. هروی . آنندراج ) یا بنرمی حرف زدن ( سخن گفتن ) .

مترادف ها

lissom (صفت)
چابک، چالاک، نرم، تاشو، قابل انحناء، بنرمی

lissome (صفت)
چابک، چالاک، نرم، تاشو، قابل انحناء، بنرمی

lithesome (صفت)
چابک، چالاک، نرم، تاشو، بنرمی

پیشنهاد کاربران

بپرس