بندیوان

لغت نامه دهخدا

بندیوان. [ ب َ ] ( اِ مرکب ) در اصل بندی بان بود بمعنی کسی که نگهبان قیدیان باشد و عوام در لفظ و معنی غلط کرده اند که بجای باء موحده واو میخوانند و بجای بندی که بمعنی اسیر است بندیوان را به معنی قیدی و اسیر گویند. ( آنندراج ) ( غیاث ). زندان بان و نگهبان بندیان. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). سجّان. حدّاد. زندانبان. دوستاق بان.

فرهنگ فارسی

( اسم ) زندانبان نگاهبان بندیان .

فرهنگ معین

(بَ دِ ) (اِمر. )= بندی بان : زندان بان .

فرهنگ عمید

= بندی بان

پیشنهاد کاربران

بپرس