بندگانه

لغت نامه دهخدا

بندگانه. [ ب َدَ / دِ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) بنده وار. درخوربنده. همچون بنده : جواب آوردند سخت نیکو و بندگانه با بسیار تواضع و بندگی. ( تاریخ بیهقی ).
پس چرا صدمرده اندر ورد او
برنگردی بندگانه گرد او.
مولوی.

پیشنهاد کاربران

بپرس