بندول

لغت نامه دهخدا

بندول. [ ب َ ] ( اِ ) ریسمانی که بدریچه دول آسیا اتصال دارد و چون آنرا بکشند غله از دول در میان دو سنگ آسیا داخل گردد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ریسمانی که بدریچ. دول آسیا اتصال دارد و چون آن را بکشند غله از دول در میان دو سنگ آسیا داخل گردد .

پیشنهاد کاربران

بَ. منتظر در گویش کازرونی. خر لنگ بندول هوشن: خر لنگ منتظر هوش گفتن ( صوتی برای فرمان ایستادن به حیوان ) است ( ع. ش )

بپرس