بنده نواز

/bandenavAz/

معنی انگلیسی:
kind to inferiors

لغت نامه دهخدا

بنده نواز. [ ب َ دَ / دِ ن َ ] ( نف مرکب ) بنده پرور. ( آنندراج ). کسی که بر پست تر از خود مهربانی کند و مهربان نسبت به بندگان. ( ناظم الاطباء ). کسی که بزیردستان مهربانی کند. آنکه به بندگان عطوفت ورزد. بنده پرور. ( فرهنگ فارسی معین ) :
شادمان گشت و دو رخساره چون گل بفروخت
زیر لب گفت که احسنت و زه ای بنده نواز.
فرخی.
گر مرا فرموده بودی خسرو بنده نواز
بهتر از دیوان شعرت پاسخی کردم متین.
منوچهری.
کسی چه دارد غم کش بود خداوندی
بسان خسرو محمود شاه بنده نواز.
مسعودسعد.
چو جام گیرد بدره ده است و بنده نواز
چو تیغ گیرد گردافکن است و خصم شکن.
سوزنی.
ز گرد راه چو عنقا به آشیانه باز
بسوی بنده خرامید شاه بنده نواز.
سوزنی.
ای بنده نوازی که کف راد تو دارد
آز دل خرسند و نه خرسند شکسته.
سوزنی.
شاه بنواختش بخلعت و ساز
جاودان باد شاه بنده نواز.
نظامی.
کرد شخص دوم دعای دراز
در زمین بوس شاه بنده نواز.
نظامی.
سر امید فرود آر و روی عجز بمال
برآستان خداوندگار بنده نواز.
سعدی.
به سایه مرحمت این پادشاه بنده نواز را پاینده و مستدام داراد. ( جامعالتواریخ رشیدی ). || نامی از نامهای صفات الهی :
که مرا دید رازدار خدای
حاجب کردگار بنده نواز.
ناصرخسرو.
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز.
حافظ.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - کسی که بزیر دستان مهربانی کند آنکه به بندگان عطوفت ورزد بنده پرور.

فرهنگ عمید

کسی که با زیردستان خود با مهربانی رفتار کند.

پیشنهاد کاربران

بپرس