بندنه

لغت نامه دهخدا

بندنه. [ ب َ دِ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) بقچه بزرگ محتوی جامه و پارچه یا چیزهای دیگر بسیار. رزمه و بقچه که محتویات آن بسیار باشد. بسته بزرگ. ( یادداشت بخط مؤلف ). || بندمه و گوی گریبان و تکمه. ( ناظم الاطباء ). بندمه. بندیمه. بندینه. رجوع به بندمه و فرهنگ فارسی معین شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) تکمه گوی گریبان .
بقچه بزرگ محتوی جامه و پارچه یا چیزهای دیگر بسیار رزمه و بقچه که محتویات آن بسیار باشد . بست. بزرگ . یا بندمه و گوی گریبان و تکمه .

فرهنگ عمید

= بندیمه

پیشنهاد کاربران

بپرس