بندبند. [ ب َ ب َ ] ( ق مرکب ) جزٔجزء. تکه تکه. قطعه قطعه. پاره پاره : و از حال ری و خوارزم بندبند و اندک اندک از آن گویم که دو باب خواهد بود سخت مشبع. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 474 ).به ترکیب آن سنگها بندبندبرآورد بیدر حصاری بلند.نظامی.