بند گشادن. [ ب َ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) مقابل بندبستن. ( آنندراج ). بند گشودن. ( فرهنگ فارسی معین ).- بند گشادن از سحر ؛ باطل کردن آن : چو دختر چنان دید کان هوشمندز نیرنگ آن سحر بگشاد بند.نظامی.
( مصدر ) بند بر گرفتن باز کردن بند بند وا کردن قید و بند را باز کردن مقابل بند بستن : ( از دست و پای محکوم بند گشودند . )