بند کشیدن. [ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) تکه و بند ازار را در نیفه شلوار و جز آن جای دادن. || پر کردن فاصله میان دو آجر از گچ. || زندان را تحمل کردن. در بند و اسارت بودن : بی هیچ گنه چونکه در این دار بماندی بی هیچ گنه بند کشیدن دشوار است.
ناصرخسرو ( دیوان چ تقوی ص 55 ).
مترادف ها
thread(فعل)
نخ کردن، نخ کشیدن به، موجی کردن، دارای خطوط برجسته کردن، حدیده و قلاویز کردن، رشته رشته شدن، مثل نخ باریک شدن، بند کشیدن