بند کسی را شکستن

پیشنهاد کاربران

بند کسی را شکستن ( برشکستن ) ، از بند شکستن کسی را ؛ آزاد ساختن وی از بند. رها کردن وی. زنجیر و بند وی را از هم گسستن :
نبیره فریدون فرخ منم
ز بند کمندت همی بشکنم.
فردوسی.
دوستان را بند بشکن ، دوست پرور، خوان ببخش
...
[مشاهده متن کامل]

دشمن و اعدا شکن ، بر دار کن ، کین آزمای.
منوچهری.
مرغ جان من در این خاکی قفس محبوس توست
هم توبالش برگشا و هم تو بندش برشکن.
خاقانی.