بند برخاستن. [ ب َ ب َت َ ] ( مص مرکب ) بند برخاستن از چیزی ؛ کنایه از دور شدن بند از آن چیز. ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ). - بند خموشی برخاستن ؛ کنایه از مهر سکوت را شکستن است : روز و شب چون خونیان دارم بزیر تیغ جای تا مرا بند خموشی از زبان برخاسته ست.