بنبل

لغت نامه دهخدا

بنبل. [ بَم ْ ب َ ] ( اِ ) ترشی باشد عموماً و سیب ترش خصوصاً. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ). || خرچنگ. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - هر نوع ترشی عموما . ۲ - سیب ترش خصوصا .

فرهنگ معین

(بَ بَ ) ( اِ. ) ۱ - هر نوع ترشی (عموماً ). ۲ - سیب ترشی (خصوصاً ).

پیشنهاد کاربران

بپرس