بنام ایزد شاهنشهی است روزافزون
امید خلق همیدون بدو گرفته قرار.
فرخی.
ترا ببینم و گویم علیک عین اﷲبنام ایزد احسنت زه نکو پسری.
سوزنی.
از اخلاق پسندیده که داری بنام ایزد سزاوار پسندی.
سوزنی.
بنام ایزد احسنت و خه نکوخلقی ز چشم بد مرسادا بدولت تو گزند.
سوزنی.
نسب گوئی بنام ایزد ز جمشیدحسب پرسی بحمداﷲ چو خورشید.
نظامی.
بنام ایزد آراسته پیکری ز هر گوهر آراسته گوهری.
نظامی.
جمادی چند دادم جان خریدم بنام ایزد عجب ارزان خریدم.
جامی.
رجوع به بنامیزد شود. || بجهت دفع چشم زخم نیز استعمال کنند.چنان که گویند: «نام خدا» چه چست و چالاک است. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به بنامیزد شود. || بجهت قسم نیز گفته می شود. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). کلمه قسم. ( فرهنگ شعوری ). رجوع به بنامیزد شود.