[ویکی الکتاب] معنی نَاصِیَتِهَا: موی جلوی پیشانی آن (درعبارت "مَّا مِن دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا" گرفتن ناصیه موی جلوی سر کنایه است از کمال تسلط و نهایت قدرت بر آن )
ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)
نصو (۴ بار)
نصی (۴ بار)
ها (۱۳۹۹ بار)
«نَاصِیَه» در اصل به معنای موی پیش سر (زلف) می باشد، و از مادّه «نَصَا» (بر وزن نَصَرَ) به معنای اتصال و پیوستگی آمده است، و «اخذ به ناصیه» (گرفتن موی پیش سر) کنایه از تسلط و قهر و غلبه بر چیزی است، و این که در جمله بالا خداوند می فرماید: هیچ جنبنده ای نیست مگر این که ما ناصیه او را می گیریم، اشاره به قدرت قاهره او بر همه چیز است، به گونه ای که، هیچ موجودی در برابر اراده او هیچ گونه تاب مقاومت ندارد; زیرا معمولاً هنگامی که موی پیش سر انسان یا حیوانی را محکم بگیرند، قدرت مقاومت از او سلب می شود.
و گرفتن «ناصیه» در جایی گفته می شود، که بخواهند کسی را با ذلت و خواری به سوی کاری برند; زیرا هنگامی که موی پیش سر کسی را می گیرند، قدرت هر گونه حرکت از او سلب می شود، و چاره ای جز تسلیم ندارد.
البته، کلمه «نَاصِیَه» هم در مورد افراد، و هم اشیاء نفیس، به کار می رود، همان گونه که در فارسی تعبیر به «پیشانی جمعیت» یا «پیشانی ساختمان» می کنیم. تعبیر به «نَاصِیَة کَاذِبَة خاطِئَة» اشاره به شخصی است که صاحب این «ناصیه» است که هم دروغگو بود و هم خطا کار، همچون «ابوجهل».
موی پیشانی. طبرسی در ذیل . فرموده:«اَلنَّاصِیَةُ شَعْرُ مُقَدِمِ الرَّأْسِ» و آن در اصل به معنی اتصال است... و ناصیه متصل بسر است. در المنجد گوید: ناصیه قسمت جلو سر یا موی پیشانی است که دراز شده است. دیگران و از جمله طبرسی در ذیل آیه 56 هود آن را قُصاص الشعر یعنی انتهای روییدن موی از پیشانی گفتهاند. اصل آن چنانکه نقل شد به معنی اتصال است در قاموس و اقرب گفته: «نَصَاالْمَفازَةُ بِالْمَفازَةُ» بیابان به بیابان پیوست. . هیچ جنبندهای نیست مگر آنکه خدا موی پیشانی آن را گرفته است مراد از آن تسلط خدا است بر موجودات. . حتما حتما از موی پیشانی او میگیریم (ذلیلش میکنیم) ناصیهای که دروغگو و خطارکار است. . «بِالنَّواصی» نائب فاعل است برای «یُؤْخَذُ» یعنی گناهکاران با علائم خودشان شناخته شوند ناصیهها و پاهاشان گرفته شده به آتش انداخته شوند.
ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)
نصو (۴ بار)
نصی (۴ بار)
ها (۱۳۹۹ بار)
«نَاصِیَه» در اصل به معنای موی پیش سر (زلف) می باشد، و از مادّه «نَصَا» (بر وزن نَصَرَ) به معنای اتصال و پیوستگی آمده است، و «اخذ به ناصیه» (گرفتن موی پیش سر) کنایه از تسلط و قهر و غلبه بر چیزی است، و این که در جمله بالا خداوند می فرماید: هیچ جنبنده ای نیست مگر این که ما ناصیه او را می گیریم، اشاره به قدرت قاهره او بر همه چیز است، به گونه ای که، هیچ موجودی در برابر اراده او هیچ گونه تاب مقاومت ندارد; زیرا معمولاً هنگامی که موی پیش سر انسان یا حیوانی را محکم بگیرند، قدرت مقاومت از او سلب می شود.
و گرفتن «ناصیه» در جایی گفته می شود، که بخواهند کسی را با ذلت و خواری به سوی کاری برند; زیرا هنگامی که موی پیش سر کسی را می گیرند، قدرت هر گونه حرکت از او سلب می شود، و چاره ای جز تسلیم ندارد.
البته، کلمه «نَاصِیَه» هم در مورد افراد، و هم اشیاء نفیس، به کار می رود، همان گونه که در فارسی تعبیر به «پیشانی جمعیت» یا «پیشانی ساختمان» می کنیم. تعبیر به «نَاصِیَة کَاذِبَة خاطِئَة» اشاره به شخصی است که صاحب این «ناصیه» است که هم دروغگو بود و هم خطا کار، همچون «ابوجهل».
موی پیشانی. طبرسی در ذیل . فرموده:«اَلنَّاصِیَةُ شَعْرُ مُقَدِمِ الرَّأْسِ» و آن در اصل به معنی اتصال است... و ناصیه متصل بسر است. در المنجد گوید: ناصیه قسمت جلو سر یا موی پیشانی است که دراز شده است. دیگران و از جمله طبرسی در ذیل آیه 56 هود آن را قُصاص الشعر یعنی انتهای روییدن موی از پیشانی گفتهاند. اصل آن چنانکه نقل شد به معنی اتصال است در قاموس و اقرب گفته: «نَصَاالْمَفازَةُ بِالْمَفازَةُ» بیابان به بیابان پیوست. . هیچ جنبندهای نیست مگر آنکه خدا موی پیشانی آن را گرفته است مراد از آن تسلط خدا است بر موجودات. . حتما حتما از موی پیشانی او میگیریم (ذلیلش میکنیم) ناصیهای که دروغگو و خطارکار است. . «بِالنَّواصی» نائب فاعل است برای «یُؤْخَذُ» یعنی گناهکاران با علائم خودشان شناخته شوند ناصیهها و پاهاشان گرفته شده به آتش انداخته شوند.
wikialkb: بِنَاصِیَتِهَا