بنادق. [ ب َ دِ ] ( ع اِ ) ج ِ بُندُق.گلوله گلین و مانند آن که می اندازند. یکی آن بندقه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || هرچیز گلوله مانند : قولنج راستینی پنج نوع است یکی آنکه ثفل در روده ها خشک گردد و بنادق شود برسان پشک اشتر. ( ذخیره خوارزمشاهی ) ( از یادداشت مرحوم دهخدا ).
فرهنگ فارسی
گلوله گلین و مانند آن که می اندازند ٠ یکی آن بندقه ٠ یا هر چیز گلوله مانند ٠