بناء کردن


برابر پارسی: برافراشتن، ساختن

مترادف ها

ground (فعل)
فرود امدن، بناء کردن، بگل نشاندن، بزمین نشستن، اصول نخستین را یاد دادن

mason (فعل)
بناء کردن، باسنگ ساختن

construct (فعل)
ایجاد کردن، ساختن، بناء کردن، ساختمان کردن

build (فعل)
درست کردن، ساختن، بناء کردن، ساختمان کردن

erect (فعل)
بناء کردن، ساختمان کردن، افراشتن، بر پا کردن، نصب کردن، راست کردن

put up (فعل)
بناء کردن، برگزیدن، کنار گذاردن، بسته بندی کردن، در ظرف گذاردن، کنسرو کردن، بیگودی بگیسو زدن

upbuild (فعل)
بناء کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس