بموقع
/bemowqe~/
مترادف بموقع: بجا، بوقت، بهنگام، مناسب
متضاد بموقع: بیگاه
برابر پارسی: بهنگام، به هنگام
معنی انگلیسی:
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
شایسته، مناسب، مطبوع، بجا، بموقع، مخصوص، چنانکه شاید و باید
مناسب، بجا، بموقع، بمورد
بجا، بموقع، بهنگام
شایسته، بجا، بموقع
مناسب، بجا، در خور، بموقع، بهنگام
بموقع، بهنگام، مناسب فصل
صریح، دقیق، بموقع، خوش قول، نقطه نقطه، نقطه دار، معنی دار، نیش دار، وقت شناس، ثابت در یک نقطه، نقطه مانند، لایتجزی، نکته دار، با ذکر جزئیات دقیق، اداب دان
بموقع، بهنگام، ثابت
بجا، بموقع، بهنگام، بمورد، در وقت مناسب
محتاط، بموقع، دوراندیش، چیز دار
بموقع، در اولین فرصت، صبح زود، زود، بهنگام
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
معنی به هنگام و بهنگام متفاوت است
به هنگام نقش قید دارد و بهنگام نقش صفت و صحیح نیست که به عنوان مترادف نوشته شوند
به هنگام نقش قید دارد و بهنگام نقش صفت و صحیح نیست که به عنوان مترادف نوشته شوند
به وقت:به موقع.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۳۲ ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۳۲ ) .
بگاه