بمال و وامال. [ ب ِ ل ُ ] ( اِمص مرکب ، از اتباع ) ( امر به مالیدن و بازمالیدن که به صورت اسمی و مرادف عمل مالش و ماساژ بکار رود ): بعد از یک ساعت بمال و وامال بهوش آمد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
فرهنگ فارسی
امر به مالیدن و باز مالیدن که به صورت اسمی و مرادف عمل مالش و ماساژ بکار رود .