بلین

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

بلین. [ ب َ ل َ ] ( اِخ ) دهی از بخش صالح آباد، شهرستان ایلام. سکنه آن 220 تن. آب آن از چشمه بستان و محصول آن غلات ، لبنیات ، ذرت و توتون کاری است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

ده از بخش صالح آباد شهرستان ایلام . آب از چشمه بستان. محصول : غلات لبنیات ذرت و توتون کاری .

پیشنهاد کاربران

جالبه جناب امین! به زبان کُردی کلهری و کرمانجی واسه اجازه دادن به ترتیب میگن بیلن و بهیلن! خیلی جالبه. یکی از شاه های ساسانی اصالتا کرمانی بوده. بین ناما و نژاد کرمان و کرمانج احتمالا شاید شباهتایی زیادی باشه.
درود * در کرمان اطراف دو شهرستان رابر و بافت، بلین به معنی بگذارین، اجازه دهید.
مثال:خواهش میکنم بلین کارم را انجام بدم.
بلین �блни� در زبان روسی برای لعنت کردن استفاده می شود.
در اصطلاح مهندسی عمران به نرمی سیمان که در اثر آسیاب کلینکر بدست می آید، گویند؛ هرچه میزان بلین سیمان بیشتر باشد چسبندگی و کیفیت سیمان بالاتر می رود.

بپرس