بلیق

لغت نامه دهخدا

بلیق. [ ب ُ ل َ ] ( اِخ ) اسبی بود که از همه اسبان سبقت بردی وبا این وصف بدنام بود. در مثل است یجری بلیق و یُذم بلیق ؛ یعنی بلیق سبقت می گیرد و نکوهش او میکنند، و آن را در حق کسی گویند که احسان کند و مردم او را به بدی یاد نمایند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

اسبی بود که از همه اسبان سبقت بردی و با این وصف بد نام بود . در مثل است یجری بلیق و یذم بلیق یعنی بلیق سبقت می گیرد و نکوهش او میکنند و آنرا در حق کسی گویند که احسان کند و مردم او را به بدی یاد نمایند .

پیشنهاد کاربران

بپرس