بلوهر و بوذاسف

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] بلوهر و بوذاسف، نام داستانی است که در کتاب « کمال الدین و تمام النعمة» شیخ صدوق، به زبان عربی آمده است و علامه محمدباقر مجلسی، آن را به زبان فارسی ترجمه نموده و آقای دکتر سید ابوطالب میرعابدینی در این کتاب به تحقیق و بررسی و ذکر این حکایت پرداخته است.
در ابتدا، مقدمه ای از محقق کتاب، ذکر شده و سپس به ذکر زندگی بودا، دین بودا، بودا در فرهنگ اسلامی، بلوهر و بوذاسف، نسخه های خطی و چاپی این اثر و در ادامه، به قصه بلوهر و بوذاسف پرداخته شده است.
داستان «بلوهر و بوداسف» در سده دوم پیش از میلاد، به زبان سانسکریت به نگارش درآمده و در عهد خسرو انوشیروان، از سانسکریت به پهلوی ترجمه شده و ظاهراً ابن مقفع آن را به عربی برگردانیده و گفته می شود که «ابان لاحقی» نیز آن را به شعر عربی درآورده است.
به هرحال نسخه عربی موجود آن، همان است که شیخ صدوق، محدث مشهور سده چهارم هجری قمری، با عنوان «بلوهر و بوداسف» در کتاب «کمال الدین و اتمام النعمة» به شیوه راویان امامیه با چند واسطه از حضرت امام سجاد نقل کرده است .
این متن را علامه محمدباقر مجلسی در جلد هفدهم «بحار الانوار» نقل کرده و در کتاب مشهور خود، «عین الحیات»، آن را به زبان فارسی درآورده است.

دانشنامه آزاد فارسی

بِلوهَر و بوذاسَف
(یا:یوداسف) کتابی دینی، فلسفی گونه و اخلاقی در افسانه هایی دربارۀ زندگی بودا. این افسانه ها که اصل هندی دارند در دورۀ ساسانیان به پهلوی ترجمه و تألیف شده و بعد از اسلام به عربی برگردانده شده اند. واژۀ بوذاسف صورت ایرانی شدۀ بودیسَتْوَه (Bodhisattva)و بلوهر نام زاهدی است که طریقۀ هدایت را به این شاهزادۀ هندی می آموزد. از این کتاب ترجمه هایی به زبان های گوناگون، مانند عربی، فارسی، اردو، گجراتی، یونانی، گرجی، لاتین، و عبری وجود دارد. در میان اوراق مانوی مکشوف در تورفان (ترکستان چین)، قطعاتی از این کتاب به شعر فارسی دری و خط مانوی پیدا شده است. بلوهر و بوذاسف در کتاب های ادب و اخلاق عربی و فارسی تأثیر بسیاری گذاشته است. از این کتاب ترجمه هایی منظوم به زبان فارسی نیز وجود دارد، مانند مدرسةالحکمه سرودۀ ضیاء الدین محمدحسین آیتی خراسانی قائنی که به تصحیح محمد ابراهیم آیتی منتشر شده است (۱۳۷۷). این کتاب در قرون وسطا به زبان لاتینی تحت عنوان برلعام و یوسَفات ترجمه شد که شامل دو متن دیگر هم بود، یکی دفاعیه یک مسیحی یونانی در قرن دوم میلادی به نام آریستیدس و روایت یونانی این داستان منسوب به قدیس یوحنای دمشقی (۶۷۶ـ۷۵۴م).

پیشنهاد کاربران

بپرس