بلوت

لغت نامه دهخدا

بلوت. [ ] ( اِ ) به ترکی اسفنج است. ( تحفه حکیم مؤمن ). رجوع به اسفنج شود.

بلوت. [ ] ( اِخ ) شهریست [ به هندوستان ] بر جانب راه نهاده بر سر کوهی و آبی اندرمیان آن و شهر جلوت همی گذرد و اندر وی بتخانه هاست واز او نیشکر و گاو و گوسفند خیزد. ( حدود العالم ).

بلوة.[ ب ِ وَ ] ( ع اِ ) آزمایش. ( منتهی الارب ). امتحان و اختبار. ( اقرب الموارد ). || سختی. ( منتهی الارب ). مصیبت. ( اقرب الموارد ). دریافت چیزی و کشف آن.( منتهی الارب ). بَلَوی. ج ، بَلایا. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

شهریست بر جانب راه نهاده بر سر کوهی و آبی اندر میان آن و شهر جلوت همی گذرد و اندر وی بتخانه هاست و از او نیشکر و گاو و گوسفند خیزد .

دانشنامه عمومی

بلوت ( به زبان نروژی باستان: Blót ) رایج ترین تشریفات مذهبی در میان آوساترو[ ۱] ( یا پگانیسم ژرمنیک ) بود. در ساده ترین شکل ممکن، بلوت به مراسم قربانی کردن برای ایزدان ژرمن ها و ارواح سرزمین گفته می شد. در روزگاران قدیم این مراسم با قربانی کردن حیوانی، به خصوص خوک ها و اسب ها برای خدایان انجام می گرفت، سپس خون آن در کاسه ای به نام بلوت بولی ریخته می شد. فرد مجتهد، با پاشیدن خون که دارای قدرت ویژه ای تصور می شد، توسط وسیله ای به شکل آبپاش چوبی به جمعیت مردم، تندیس های ایزدان و دیوارهای معبد مراسم را برگزار می کرد. باقی مانده خون درون بلوت بولی نیز بر روی قربان گاه سنگ مشبع ریخته می شد. [ ۲] از طرفی گوشت حیوانات درون دیگ بسیار بزرگی در داخل یا خارج محوطه پخته می شد. لحظهٔ جمع شدن مردم در کنار دیگ ها برای صرف غذا با یکدیگر و در کنار خدایان به عنوان لحظاتی مقدس به شمار می رفت. [ ۳]
عکس بلوت
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بلوت همان بلوط است، درست بلوت است چون این یک واژه پارسی است.
بلوت ( بولوت ) در ترکی به معنی ابر هست
اسفنج هم ابر هست به نوعی و برای همین دهخدا به اشتباه به معنی اب اساره نکرده
بلوت در ترکی به معنی ابر است این واژه در بیشتر اسامی شخصیت های ترکیه هم دیده می شود
نام جشنیست در زمان کوروش کبیر که بسیار فرخنده بوده است و در آن حیوانات را قربانی کرده و بین نیازمندان پخش میکردن به منظور برکت کشور

بپرس